تزكيه بر گرفته از ماده زكو به معناي پاكي ، نمو، بالندگي ، رشد ، صلاح ، شايستگي و مدح است.( لسان العرب ج 6 ص 64) و تزكيه نفس ، تلاش براي دست يابي به سبب هايي استكه به پاكي و طهارت نفس و رشد و بالندگي آن مي انجامد. تزكيه نفس مي تواند به دو شكل و شيوه انجام پذيرد. به اين معنا كه گاه فرد خود را با گفتار نيكو و پسنديده انساني پاك و منزه از نقص و در راه شدن كمالي معرفي كرده و به ديگران بشناساند. اين در حقيقت تلاش براي شدن نيست بلكه تلاش براي خودنمايي و تزكيه ظاهري است كه مراد و مقصود ما در اين نوشتار نيست. ناگفته نماند كه اين نوع تزكيه نفس از نظر اسلام وقرآن و نيز در نگاه علماي اخلاق امري ناپسند و مذموم مي باشد. قرآن در نقد برخي از مسيحيان و يهوديان مي فرمايد كه ايشان خود را به ادعا پيراسته مي دانستند و در حق خود خودستايي مي كردند و تزكيه نفس را به خود نسبت مي دادند ( نساء ايه 49) خداوند هر گونه ادعاي تزكيه نفس به اين معنا يعني خودستايي را محكوم مي كند و از مردم و مومنان مي خواهد كه از خودستايي پرهيز كنند.( نجم آيه 32 و نساء آيات 49 و 50) هم چنين قران منشا تزكيه را خداوند دانسته و از اين كه عمل شدن و تزكيه را فرد به خود نسبت دهد و خود را مستقل در امر تزكيه بر شمارد مردود دانسته و انديشه و بينش مسيحيان و يهوديان را در اين باره محكوم مي كند؛ زيرا در انديشه توحيد فراگير اسلامي و قرآني هيچ كس و هيچ چيزي مستقل به مفهوم ياد نشده نيست و در نهايت مبناي همه چيز به انديشه بين الامرين و و لاجبر و لا تفويض بر مي گردد. بنابراين اهل تزكيه بايد از خودستايي و استقلال در تزكيه خود داري و پرهيز كنند و منشائيت و عامليت خداوند را ناديده نگيرند.( نساء آيه 49 نور ايه 41)
گونه دوم تزكيه نفس ، عمل و مجاهدتي است كه از سوي شخص براي شدن و تحول و تبدل از وضعيت موجود و رسيدن به وضعيت برتر و كمالي است. اين همان چيزي است كه مراد و مطلوب انسان مومن و هدف از نوشتار است.
در نگره قرآني براي تزكيه نفس به عنوان يكي از مهم ترين اهداف ايمان جايگاه ويژه و ارزش خاصي بيان شده است. تزكيه نفس به عنوان دو ماموريت پيامبران مورد توجه قرآن قرار گرفته است و درآيه 2 سوره جمعه و نيز آيه 164 آل عمران از آن به عنوان هدف نخست و يا دوم بعثت پياميران ياد شده است. به اين معنا كه پيامبران آمده اند تا خود به عنوان عامل بيروني اقدام به تزكيه نفوس بشري كنند؛ زيرا انسان موجودي است كه براي رسيدن به كمال نيازمند است تا هم از درون و هم از بيرون مورد توجه قرار گيرد. پيامبران با آوردن دستورها و آموختن عملي شيوه هاي رهايي از نقص و چگونگي شدن آسان و درست به شخص كمك مي كنند تا تزكيه را در جهت درست انجام دهد و عامل دروني كمك مي كند كه اين شدن از مقام قوه به فعليت در آيد و شدن كمالي انجام پذيرد. در حقيقت از آن جايي كه شدن مي تواند به دو صورت شدن كمالي پنداري و كمالي حقيقي انجام شود ، پيامبران راهنمايي مي كنند تا اين شدن در راستاي كمال واقعي و حقيقي انجام شود و انسان گرفتار و در دام شدن پنداري قرار نگيرد؛ زيرا چنان كه گفته شد انسان از آن جايي كه از وضعيت كنوني خود ناراضي و ناخشنود است تلاش مي كند تا خود را از مرتبه و مقامي كه در آن نشسته است فراتر آورد ولي در شناخت فراتر و فروتر گاه به گمراهي مي رود و آن چه را فراتر است فروتر مي پندارد و يا فروتر را فراتر مي يابد و در راستاي اين پندار و درك نادرست حركت و تلاش مي كند و به جاي شدن كمالي واقعي و حقيقي به شدن كمالي پنداري اقدام مي كند و در پايان و فرجام به جايي رهايي از نقص و رسيدن به كمال مطلق به نقص مطلق و پوچي مي رسد، اين گونه است كه در رستاخيز يعني پايان شدن موازين او سبك و خالي از هيچ است و با خود هيچ عنصر و مولفه مثبت و مفيدي همراه ندارد.
پيامبران به انسان مي آموزند كه راه كمال چيست و عناصر و مولفه هاي كمالي كدامند و چگونه مي توان به آساني و تلاش درست به شدن كمالي دست يافت و موازين خود را سنگين از عناصر و مولفه هاي كمالي كرد و در قيامت و رستاخيز ترازوي وجودش از عناصر حق و درست پر و سنگين است. بنابراين پيامبران به عنوان تزكيه كنندگان نفس انساني به اين معنا و مفهوم عمل مي كنند. اين هم به خوبي نشان مي دهد كه در نگره قرآني تزكيه تا چه اندازه مهم و داراي ارزش مثبت هنجاري است.
توجه ويژه اسلام به عنوان دين اولين و آخرين به عنصر تزكيه نفس موجب شده است كه تزكيه نفس مورد توجه ويژه پيامبران بزرگي چون حضرت ابراهيم (ع) قرار گيرد و آن حضرت از خدا پاكي و پيراستگي واقعي فرزندانش را از خدا درخواست كند. ( بقره آيات 127 تا 129)
تاكيد قرآن و تقديم تزكيه و تطهير نفس نسبت به تعليم و آموزش نيز ارزش و جايگاه مهم مساله پرورش را به خوبي نشان مي دهد ( بقره آيه 151 و آل عمران آيه 164 ) هر چند كه در سوره جمعه پس از تعليم و آموزش از آن يادشده است ولي تقديم دو مورد اول خود بيانگر تقويت ارزش و مقامي تزكيه بر تعليم است. البته مي توان اين راي و نظر را نيز تقويت كرد كه در مساله آموزش و پرورش تاكيد قرآن بر همراهي و هماهنگي آن دو است و خداوند خواهان توجه همزمان به هر دو عنصر اصلي براي تكامل كامل انسان است؛ زيرا بدون دانش و راه شناسي امكان رفتن به سوي درست نيست و امكان افتادن در سير تزكيه پنداري وجود دارد بلكه اين امكان براي اكثري مردم تقويت مي شود. بنابراين همزمان با هر دانشي مي بايست عمل صورت گيرد و اين گونه است كه ميان ايمان و عمل صالح هماهنگي و سازواري مي افتد. هيچ ايماني بدون عمل صالح و هيچ عمل صالحي بدون ايمان نمي تواند وجود داشته و يا مفيد باشد.
اين مسائل از نقش و ارزش هيچ يك از عمل صالح ( در اين جا تزكيه نفس) و ايمان ( در اين جا دانش و باورهاي ديني و راه هاي كمال يابي و شناخت هدف) نمي كاهد بلكه بر همراهي و هماهنگي تعليم و تزكيه مي افزايد. قرآن بيان مي دارد كه اين دو عنصر ايمان و عمل نيتجه و پيامدي جز تزكيه نفس ندارد.( طه آيه 75 و 76)
قرآن به عنوان كتاب راهنماي انسان به سوي كمال لايق بشري ، راه هايي را براي رسيدن به اين مقصد و مقصود بيان مي كند كه در اين جا به برخي از موارد اشاره مي شود.
انسان به طور طبيعي از شهوات و غرايزي برخوردار است كه نمي توان آن را ناديده گرفت. خداوند به عنوان آفريدگار و نيز پروردگاري كه انسان را پرورش مي كند به همه خصوصيات انسان و آفريده اش آگاه است؛ از اين رو دستورهاي آن همواره با توجه به نيازها و شرايط فطري ، طبيعي و غريزي انسان است. از اين رو دين اسلام را دين فطرت ناميده است كه با توجه به اين خصوصيات آمده است. شهيد مطهري بر اين نكته تاكيد مي ورزد كه هر دين و مكتبي كه با طبيعت و فطرت انسان مخالفت ورزد از دايره ايماني مردم بيرون مي رود و مردم آن را به كناري مي گذارند.
گرايش به شهوات و زينت هاي دنيا امري طبيعي و غريزي است و انسان به زن و فرزند و مال و غذا و نوشيدني ها و اموري از اين دست علاقه مند است. از اين رو مخالفت با اموري طبيعي و غريزي نمي توان مفيد باشد. اسلام وقرآن تنها از تعدي و تجاوز و زياده روي و نيز اسراف در امور غريزي پرهيز مي دهد و از آن نهي مي كند. اما نسيت به امر طبيعي و در حدود و چارچوب هاي طبيعي و قانوني حمايت و آن را مورد توجه و تشويق قرار مي دهد. ازدواج به عنوان عاملي طبيعي بر كنترل و مهار جنسي امري است كه قرآن به عنوان عاملي مهم براي تزكيه نفس بر مي شمارد. برخلاف ديدگاه هاي تزكيه نفسي مذاهب و اديان خودساخته و عرفان نما كه زن و ازدواج را يا مردود دانسته و يا آزاد و رها مي سازند ، اسلام آن را عاملي براي تزكيه مي داند و عمل به آن در محدوده مجاز را زمينه ساز تزكيه نفس و خودسازي بر مي شمارد. لوط پيامبر با نمودن دختران خود به قومش مي فرمايد: اين دختران من براي شما پاكيزه ترند( هود آيه 78) ، به اين معنا كه ازدواج مي تواند به عنوان عاملي مهم درتزكيه نفس و طهارت آن عمل كند.
در آيه 232 سوره بقره نه تنها ازدواج را عامل بازدارنده بر نمي شمارد بلكه جلوگيري نكردن از ازدواج زنان مطلقه را زمينه اي براي طهارت فزون تر براي جامعه بر مي شمارد مومنان را تشويق مي كند كه زمينه را براي اين عمل فراهم آورند. در نگرش قرآن ازدواج نكردن زنان مطلقه به جهاتي كه همگان از آن آگاه هستند موجب مي شود تا جامعه امنيت خود را از دست دهد و فساد و تباهي در جامعه گسترش يابد.
از ديگر عواملي كه مي تواند زمينه ساز تزكيه باشد و پيش از اين بدان اشاره رفت مساله آموزش و تعليم است. اما ناگفته نماند كه مراد از تعليم و آموزش هر آموزش و تعليمي نيست ؛ زيرا دايره تعليم و آموزش آن چنان وسيع است كه همه مسايل حق و باطل را در مي گيرد. از آن جايي كه قرآن دستور كامل و سازنده است ، به همه نكات و لطايف تعليم و آموزش توجه داشته و به آن اهتمام مي ورزد. از اين روست كه در آموزش به دو اصل اساسي توجه مي دهد و تعليم و آموزش مفيد و سازنده در بخش تزكيه و خودسازي را به آموزش كتاب ( يعني گزاره هاي معرفتي و آموزه هاي دستوري آسماني و قوانين ) و حكمت ( يعني فلسفه و دانش هدف خلفت و تدبير امور و شناخت حقايق عالم ) محدود مي سازد.( بقره آيه 129 و نيز در مساله تشريع و آموزه هاي دستوري آيه 6 سوره مائده كه هدف و فلسفه تشريع احكام را تطهير و تزكيه نفوس انساني بر مي شمارد.)
در قرآن به عواملي ديگري چون بعثت پيامبر ( بقره آيه 129 و جمعه آيه 2) ، تلاوت قرآن ( همان ) حضور در مسجد ( توبه آيه 108) ، رعايت آداب معاشرت( نور آيه 27 و 28 ) رعايت حريم محمدي (ص) ( احزاب آيه 53) عفت ( نور آيه 30) فضل الهي ( نور آيه 21) صدقه نجوا ( مجادله آيه 12) و مانند آن اشاره شده است. اين عوامل را مي توان بخشي از عناوين ياد شده و يا توضيح تكميلي و يا بيان مصاديق و موارد دانست ؛ زيرا رعايت آداب معاشرت و يا تلاوت قرآن و حضور در مسجد جزوي از اعمال صالح و فراگيري دانش است كه بيان شده است.
قرآن براي تزكيه كنندگان آثاري را بيان مي كند كه اين آثار در حقيقت بيانگر بخشي از كمالات مطلوب و مقصود انسان است. به اين عنوان كه رستگاري و آسايش و آرامش اخروي به معناي رسيدن به كمال دروني است كه جزا و پاداش موفور و يا پاداش وفاقي عمل و ايمان انسان است و يا پاداش و فضل كمالي است كه خداوند به تفضل به انسان عنايت مي كند. ( شمس آيه 7 و 9 و نيز اعلي آيه 14) رضايت و خشنودي خداوند ( ليل آيه 18 و 21) مقام تسليم ( بقره آيه 128 و 129 ) و نيز محبت خداوند ( بقره آيه 222 و نيز توبه آيه 108) از آثاري طبيعي تزكيه نفس است ، چون شدني است كه به سوي كمال است و خداوند به عنوان كمال مطلق مقصد و مقصود همگان مي باشد. البته آثار ديگري براي تزكيه نفس بيان شده است كه مي توان به فهم حقايق قرآن ( واقعه آيه 77 و 79) اشاره كرد كه به جهت ايجاد فضاي سالم ايجاد مي شود.
قرآن همان گونه كه به عوامل ايجادي و مقضتايي تزكيه و خودسازي اشاره مي كند به موانع و عوامل بازدارنده و محروميت ساز نيز اشاره دارد. از مهم ترين موانع اي كه قرآن براي محروميت از خودسازي بر مي شمارد مي توان به عواملي چون تحريف حقايق قرآن و ساير كتب آسماني ( مائده آيه 41) سوداگري با عهد و پميان الهي ( آل عمران آيه 77) و سود و منفعت طلبي با كتب و آيات الهي و ارتزاق از راه دين ( بقره آيه 174) سوگند هاي ناروا و ناحق براي دست يابي به متاع دنيوي و كتمان حق و معارف ديني ( همان ) اشاره كرد.